|
اینجا ساعت به وقت بی هوشیه!!!! درباره وبلاگ  مهم نیست تو بهترین رشته باشیم مهم اینه که تورشته ی خودمون بهترین باشیم. بیاین رشتمونو باور داشته باشیم. سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 9:52 :: نويسنده : علي محمدي
سلام خانوم باباخانی یه حقیقتی هست که باید بهتون بگم بعد از امتحان معارف خواستم بهتون بگم که روم نشد و بهتر دیدم که اینجا بصورت غیر مستقیم بهتون اعلام کنم که: گشنمونه. باور کنین ما با احتساب امروز درست 5 روزه که اثلن!!!! صحبونه نمیخوریم به امید اینکه شما شیرینی بیارین ولی انگار نه انگار.باورتون بشه که من هرشب با امید اینکه فردا شیرینی میخورم سر به بالش میذارم. انقد عسک شیرینی از اینترنت گرفتم و با حسرت دارم هر روز بهشون نگاه میکنم حتی یه بار به مرز خودکشی رسیدم ولی دوستان مانع شدن و وعده ی الکی دادن که حتمن فردا شیرینی میارن خانوم باباخانی. تخت دو نفره ی خوابگاه احسان اینا تو حلقم اگه بخوام دروغ بگم. اگه این مطلبو خوندینو دلتون به درد اومد و خواستین شیرینی بیارین لطفن از اینا باشه!!!!!!!!!!!!! ناراحت نشده باشینا.فقط یکم شوخی بود.ولی اگه نیاوردین من خودمو میکشم بعد باید بیاین حلوامو بخورین. ولی از آنجاییکه من آدم بسی تیزبین هستم!!!وصیت میکنم که به خانوم باباخانی حلوا ندین. باگریه ی فراوان علی محمدی نظرات شما عزیزان: sara
 ساعت16:49---4 بهمن 1391
آخ جون پس این دفعه به منم شیرینی میرسه ....شما بدحنسا شیرینی تولد زهرا اسلامی رو بدون من خوردین دروغ چرا چشمم دنبالش بود موندم چطور از حلقتون پایین رفت
جاتون خالي انقد بهمون چسبيد كه نگو.راستي خانوم باباخاني يه تعدا شيريني بيارين كه من 3تا كمتر نرسه ها!!!! شوخي الهام
ساعت12:47---4 بهمن 1391
خیلی ممنون بچه ها ژاله جون مرسی تولدم دیگه کهنه شد برداشتن چشم سعیده جون به خاطر تو هم که شده سوبله شیرینی میدم
....
ساعت17:35---3 بهمن 1391
اوه کسی شیرینی خونگی دستپخت منو نخورده .هر وقت درست میکنم در عرض یک ساعت تموم میشه
خو بپزین بیارین تا بخوریم. الهام
ساعت12:48---3 بهمن 1391
سلام اقای محمدی شیرینی که قابل شما رو نداره میخواستم بیارم ولی تو این 2 روز من همه رو ندیدم فکر کنم برا بیوشیمی تو یه کلاس باشیم به خاطر همین شنبه حتما حتما حتما میارم قول میدم
سلام. میدونستم دعاهای شبونم بالاخره جواب میده.خدا ازت ممنونم. خانوم باباخانی من منظوری نداشتم فقط قصدم یکم شوخی بود تازه به این نتیجه رسیدم که با این قلم روونم ی رمان چاپ کنم با نام(اندر احوالات شیرینی)!!!!! حالا در کل مرسی که ناراحت نمیشین. پيوندها
|
|||
 |
تبادل
لینک هوشمند
