اینجا ساعت به وقت بی هوشیه!!!! رفتم رستوران شاندیز گارسونه میگه: رفتم مغازه نوشابه بخرم یارو گفت : مشکی دیگه! گفتم : پ… گفت: گمشوبیرون بی شعورعوضی! این چیه یاد گرفتن خودشونومسخره میکنن . گفتم : بابا میخواستم بگم پنیر هم میخوام. … کلی معذرت خواهی کرد و از خجالت من دراومد ________________________ رفتم در خونه رفیقم … از پشت آیفون میگه … تنهایی؟ پـَـــ نــه پـَـــ خونه محاصره ست … بهتره خودتو تسلیم کنی
________________________
رفتم بانک به کارمندِ میگم : شما صندوقدار هستید؟!
به دوستم میگم بیا با هم شعر بخونین میگه باشه . من میگم یه {توپ دارم} اون میگه قلقلیه. میگم پ ن پ مربعیه امروز شلوغ کردم رفتم دفتر مدیر گفت بازم شلوغ کردی من چیزی نگفتم گفت خاک
نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |